يه آهنگ واسه قبليت بخون...!

گپ و سرگرمی اعضا
نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » جمعه 16 آذر 1386, 11:29 am

مشکی رنگ عشقه!
مثه رنگ چشای مهربونت!

مشکی رنگ عشقه!
مثه شبای قلب آسمونه!


:D

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » جمعه 16 آذر 1386, 1:44 pm

اشو گلم شبرن جان دلم شبرن...

:D
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » جمعه 16 آذر 1386, 2:51 pm

:P


منم هر وقت میبینمت یاد همین اشو گلم میافتم!

:lol:

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » شنبه 17 آذر 1386, 12:02 am

آخه چراااااااااااااا؟؟؟!!!

:D
--------------------------------------
من تموم قصه هام قصه توست
اگه غمگینه اون ازغصه توست
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » شنبه 17 آذر 1386, 8:43 am

برای اینکه زیرا! :P :D

من چه میدونم!! :P



احتمالا چون میدونم اینو دوس میداری! :D

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

پست توسط nono » شنبه 17 آذر 1386, 8:55 am

وقتی تو با من نیستی از من چه می ماند
از من جز این هر لحظه فرسودن چه می ماند
از من چه می ماند جز این تکرار پی در پی
تکرار من در من مگر از من چه می ماند

غیر از خیالی خسته از تکرار تنهایی
غیر از غباری در لباس تن چه می ماند
از روز های تیره ی فردا چه می آید
از لحظه های رفته روشن چه می ماند

وقتی تو با من نیستی از من چه می ماند
از من جز این هر لحظه فرسودن چه می ماند
از من چه می ماند جز این تکرار پی در پی
تکرار من در من مگر از من چه می ماند

از من اگر کوهم اگر خورشید اگر دریا
بی تو میان قاب پیراهن چه می ماند
بی تو چه فرقی می کند دنیای تنها را
غیر از غبار و آدم و آهن چه می ماند

وقتی تو با من نیستی از من چه می پرسند
از شعر و شاعر جز شب و شیون چه می ماند
آخرین ويرايش توسط 1 on nono, ويرايش شده در 0.
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

پست توسط محمود » یک شنبه 18 آذر 1386, 5:34 pm

رو در و دیوار این شهر همش از تو یادگاره / توی این کوچه تاریک منو تنها نمیذاره
یاد حرفهای قشنگت که تو قلبم لونه می کرد / یاد دلتنگی چشمات که منو بهونه میکرد
میزنه آتیش به جونم پس کجایی مهربونم / آخه من ترانه هامو واسه کی پس بخونم؟
دل من هواتو کرده آخ کجایی نازنینم / کاشکی بودی و می دیدی بی تو من تنها ترینم
توی این بازی که ساختی من همه هستی مو باختم / زیر پات گذاشتی آخر عشقی که من از تو ساختم
اگه تو دوستم نداشتی از دلم خبر نداشتی / دلت از سنگ شده انگار که منو تنها گذاشتی
می شینم منتظر اینجا تا تو برگردی دوباره / تا بشینی پای حرفهام بریم تا ماه و ستاره
می دونم میای یه روزی، یه روزی که خیلی دیره / یه روزی دل شکسته ام سر ابن کوچه می میره

محمد زارع ( کیارش )
میدونم قدیمیه. ولی گوش دادنش خالی از لطف نیست :wink:

از ایران ترانه میتونید استفاده کیند http://www.iransong.com . اگه فیلتر بود .:
http://www.semahal.com/album/3068.htm

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » یک شنبه 18 آذر 1386, 8:12 pm

رفتم به طبيب و گفتم از درد نهان گفتا: زغير دوست بربند زبان
گفتم که غذا: گفت همين خون جگر گفتم: پرهيز: گفت: از هر دو جهان!!!!!!!
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » دو شنبه 19 آذر 1386, 12:42 am

باید حرف دلمو گوش کنم
غمه دنیارو فرا موش کنم
دستمو بلند کنم به آسمون
خودمو رها کنم از این و اون
دلمو جدا کنم از آدما
سینمو پر کنم از یاد خدا

:(
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

پست توسط nono » دو شنبه 19 آذر 1386, 8:51 am

تو دیوونه رفتی یه شب بی نشونه
تو خواستی که قلبم پریشون بمونه
واست گریه ی من دیگه بی امونه
دل از درد عشقت یه دریای خونه

می خوام با تو باشم می خوام با تو باشم هنوز عاشقونه
ولی نازنینم چگونه چگونه چگونه چگونه

من از سبز سبزم ولی خسته خسته
من از شهر عشقم ولی دل شکسته
می گفتم یه ابری یه همرنگ بارون
یه بارون رحمت واسه سبزه زارون

می خوام با تو باشم می خوام با تو باشم هنوز عاشقونه
ولی نازنینم چگونه چگونه چگونه چگونه


می خواستم بگم من که عاشق ترینم
تو فرصت ندادی تو فرصت ندادی تو فرصت ندادی

می خواستم بگم من که عاشق ترینم
تو فرصت ندادی تو فرصت ندادی تو فرصت ندادی
حقیقت چه تلخه چه تلخه شکستن
حقیقت همینه که رفتی تو بی من که رفتی تو بی من

می خوام با تو باشم می خوام با تو باشم هنوز عاشقونه
ولی نازنینم چگونه چگونه چگونه چگونه

من از سبز سبزم ولی خسته خسته
من از شهر عشقم ولی دل شکسته
می گفتم یه ابری یه همرنگ بارون
یه بارون رحمت واسه سبزه زارون

می خوام با تو باشم می خوام با تو باشم هنوز عاشقونه
ولی نازنینم چگونه چگونه چگونه چگونه


معین - آلبوم صبحت به خیر 8)
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » دو شنبه 19 آذر 1386, 9:08 am

راه نندازی آشتی کنون، دیگه نه من دیگه نه اون
همیشه بوده بینمون آش همون و کاسه همون :D

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » دو شنبه 19 آذر 1386, 9:59 am

سرمایه عمر آدمی یک نفس است آن یک نفس از برای یک همنفس است
با همنفسی گر نفسی بنشینی مجموع حیات عمر همان یک نفس است
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » دو شنبه 19 آذر 1386, 11:41 am

من خودم اینو خیلی دوس دارم!!

امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نوری دارم

باز امشب در اوج آسمانم!
راضی باشد با ستارگانم!

امشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم!

:D

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » دو شنبه 19 آذر 1386, 1:18 pm

راااااااااااااااااااااااااااااز!!!!!!!!!!!
:x
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » دو شنبه 19 آذر 1386, 1:19 pm

راااااااااااااااااااااااااااااز!!!!!!!!!!!
:x
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

پست توسط nono » دو شنبه 19 آذر 1386, 1:25 pm

آى خدا دلگیرم ازت
آى زندگى سیرم ازت
آى زندگى میمیرم و عمرم رو میگیرم ازت

این غصه هاى لعنتى از خنده دورم میكنن
این نفس هاى بى هدف زنده به گورم میكنن
چه لحظه هاى خوبیه ثانیه هاى آخر ه
فرشته ى مردن من من رو از اینجا میبره

آى خدا دلگیرم ازت
آى زندگى سیرم ازت
آى زندگى میمیرم و عمرم رو میگیرم ازت

چه اعتراف تلخیه انگار رسیدم ته خط
وقت خلاصی از همس آى دنیا بیزارم ازت
:roll: :roll: :evil:
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

پست توسط محمود » دو شنبه 19 آذر 1386, 1:30 pm

با کوچه آواز رفتن نیست
فانوس رفاقت روشن نیست
نترس از هجوم حضورم
چیزی جزء تنهایی با من نیست
وقتی تو نباشی من به من مشکوکم
به هر گل به هر سایه روشن مشکوکم
مشکوکم به اشک کبوتر مشکوکم
مشکوکم به خواب خاکستر مشکوکم
بی تو به کابوس و رویا مشکوکم
به شعله به پروانه حتی مشکوکم



باز امشب فانوسی روشن نیست
با سوگ این شب یک شیون نیست
از کوکب تا کوکب خاموشیست
شب هست و شوق شب کشتن نیست


ترسم نیست از دیوار از بن بست ، از سایه
تاریکِ تاریکم ، من از من می ترسم
چرا دل ببندم به شب کوچه گردی
که از این سکوت سترون میترسم
من از سایه های شب بی رفیقی
من از نارفیقانه بودن می ترسم



:cry: :cry: :cry: :cry: مانی رهنما . خیلی نوستالژیکه خیلی خیلی خیلی

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » دو شنبه 19 آذر 1386, 2:35 pm

مهتاب با شب راه نیومد
خزون که کوتاه نیومد
چشمات که بارونی شدن
ابرا که زندونی شدن
اونکه غم بغضمو دید
اونکه به دادم نرسید
رفت و تو خواب قصه مرد
حرمت فریادمو برد
پرده آخر تگرگ
کوچ تو بود و بغض برگ
قصه عشقی که هنوز
دلگیره و ترانه سوز
رو آسمونا بنویست
نای پریدن دیگه نیست
تو چشمای قاصدکا
شوق رسیدن دیگه نیست
تو ای همیشه همسفر
دوباره بچگی نکن
با این شکسته بال و پر
دیگه غریبگی نکن
مهتاب با شب راه نیومد
خزون که کوتاه نیومد
چشمات که بارونی شدن
ابرا که زندونی شدن
هنوز هراس کوچه ها
تو رو به یادم میارن
ستاره های شبزده
بغض چشماتو کم دارن
نذار گلای باغچه امون
محکوم این خزون بشن
کبوترای نیمه جون
مصلوب آسمون بشن
حادثه هق هق من
حیفه که ناتموم بشه
طلوع بی وقفه تو
به دست من حروم بشه
خورشید دشنه خوردمو
تو سایه ها امون بده
تو بحت این ثانیه ها
عشقو به من نشون بده
مهتاب با شب راه نیومد
خزون که کوتاه نیومد
چشمات که بارونی شدن
ابرا که زندونی شدن
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
gemini
آخرشه !
آخرشه !
پست: 590
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:41 am

پست توسط gemini » سه شنبه 20 آذر 1386, 7:12 am

تو کجایی که نمی رسه به دستات دستم
تو کی هستی که من اینگونه به تو دل بستم

تو کدوم جاده ی بی مسافر و محجوری
تو کدوم قله ی بکر و بی عبور و دوری

تو کجایی تو کجای خاطرات خوبی
توکجایی که در این پرده چنین محجوبی

صدای قلبتو می شناسمو از بر می دونم
تو رو تو زیر و بم ساده ی شعرام می خونم

تو رو تو ترانه های موج دریام می بینم
تو رو با اسب سفید توی رویام می بینم

تو کجایی..تو کجای ریشه های نوری
تو کجایی...تو کجایی تو همیشه دوری


رضا روحپور
آخرین ويرايش توسط 1 on gemini, ويرايش شده در 0.
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.

نمایه کاربر
ATOSA
آخرشه !
آخرشه !
پست: 408
تاریخ عضویت: جمعه 21 اردیبهشت 1386, 3:03 pm
تماس:

پست توسط ATOSA » سه شنبه 20 آذر 1386, 7:27 am

آدما از آدما زود سیر میشن
آدما از عشق هم دلگیر میشن
آدما رو عشقشون پا میزارن
آدما آدما رو تنها میزارن
هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است.
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان