بياين خانواده تشکيل بديم

گپ و سرگرمی اعضا
نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » چهار شنبه 28 آذر 1386, 12:30 pm

دينگ دينگ!

ديوانه خانه اون ور تر است!


:D

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

پست توسط nono » چهار شنبه 28 آذر 1386, 1:01 pm

دیوانه خانه ربطی به این حرفا نداره

حرفای اینجا در چارچوب خانوادس :D

خانواده خوبین؟؟؟؟ :lol:
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » یک شنبه 2 دی 1386, 7:21 am

مرسی قربون شما!


:!:

نمایه کاربر
Elham
آخرشه !
آخرشه !
پست: 931
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm

پست توسط Elham » یک شنبه 2 دی 1386, 7:08 pm

یکی نمی گه این مامانمون کجاست؟ مرده زندست :? :cry:
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

پست توسط nono » یک شنبه 2 دی 1386, 8:44 pm

آخه مامان جون همه می دونن تو فعلا سرگرم بچه جدیدتی و ما رو تقریبا فراموش کردی :D

این که میای اینجا هم دل بچت برامون تنگ میشه خیلی لگد می زنه تا بدونی و بیای :D :P
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » دو شنبه 3 دی 1386, 3:07 pm

من خانواده مو از دست دادم
نه خواهرم میاد اینجا
نه داش میتی
نه مامانم :cry:
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
Elham
آخرشه !
آخرشه !
پست: 931
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm

پست توسط Elham » سه شنبه 4 دی 1386, 3:44 am

من که اومدم ولی تو چه دختری هستی مامانت یک ماه مریض بود حالشو نپرسیدی :x :D
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...

نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » سه شنبه 4 دی 1386, 7:18 am

به دل نگیر خواهر بچه های این دور و زمونه همشون اینجوری ان!


البته!
نرسی فرق میکنه ها!!
راستی خبر داری عمه شدی؟!؟؟ :D

نمایه کاربر
Elham
آخرشه !
آخرشه !
پست: 931
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm

پست توسط Elham » سه شنبه 4 دی 1386, 8:02 am

نه کی؟!!!
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » سه شنبه 4 دی 1386, 8:16 am

Elham نوشته شده:من که اومدم ولی تو چه دختری هستی مامانت یک ماه مریض بود حالشو نپرسیدی :x :D

من هوارتا دلم برات تنگ شده بود در به در دنبالت می گشتم :cry: :cry: :cry:
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » سه شنبه 4 دی 1386, 8:30 am

Elham نوشته شده:نه کی؟!!!

به!
نرسی رو نمیبینی!؟؟؟ :P


دخترمه! :D

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » یک شنبه 9 دی 1386, 8:02 pm

عمو محمود کجاست؟
بچه های خاله ابری غیبشون زده :shock:
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

پست توسط Nersi » یک شنبه 9 دی 1386, 8:43 pm

منم نرسی دختر بابا...... :bale:
-----> :)

نمایه کاربر
Elham
آخرشه !
آخرشه !
پست: 931
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm

پست توسط Elham » دو شنبه 10 دی 1386, 6:48 am

الان من عمه نرسی ام؟؟؟؟؟؟ 8)
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...

نمایه کاربر
adib
ریش سفید پاتوق
ریش سفید پاتوق
پست: 78
تاریخ عضویت: یک شنبه 22 مرداد 1385, 7:35 pm
تماس:

پست توسط adib » دو شنبه 10 دی 1386, 11:26 am

من اينجا چي كاره ام!؟ يه زماني مثلا ريش سفيد بوديم اااااا! بدون وجود ريش سفيد داريد واسه خوتون ميدوزيد و ميبافيد!؟

نمایه کاربر
Elham
آخرشه !
آخرشه !
پست: 931
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm

پست توسط Elham » دو شنبه 10 دی 1386, 12:27 pm

ادیب
دوره حکومتت تموم شده گذشت اون موقع که ریش سفید بودی آقا
الان تنها ارفاقی که می شه بهت کرد اینه که مثل یه شهروند معمولی خودت یه سمت معمولی واسه خودت انتخاب کنی :wink:

حالا اگه خواستی هم می تونی بیای تو جرگه بچه های من 8)
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » دو شنبه 10 دی 1386, 5:03 pm

بشو عموی من :P
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

پست توسط nono » دو شنبه 10 دی 1386, 8:37 pm

ااا من این همه وقته اومدم هنوز تکلیفم معلوم نشده

ادیب از دور میاد کنج میشینه؟؟؟ :x

اول من بی خانمان را خونه بدید :cry:
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
Babak Radfar
جغد پیر
جغد پیر
پست: 868
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 8:36 am

پست توسط Babak Radfar » دو شنبه 10 دی 1386, 10:12 pm

الهام با من چه نسبتي پيدا ميکنه؟
علما بياين مساله رو حل کنين!!!
اونوقت من چند تا بچه و نوه دارم؟
يکي بياد بچه هامو برام بشمره با نوه هام!!! :lol:
دختراي گلم پسراي عزيزم يکيتون بره يه قلم و کاغذ برداره بياره شجره نامه خانوادمونو بنويسه و ترسيم کنه اگر نه نسلمون ازبين ميره!
هي بزرگ ميشيم و بچه ها و نوه ها و دامادها و عروسها و جاري ها و باجناققها زياد ميشن نميفهميم از دستمون در ميره!

نمایه کاربر
Elham
آخرشه !
آخرشه !
پست: 931
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm

پست توسط Elham » سه شنبه 11 دی 1386, 7:42 am

nono نوشته شده:ااا من این همه وقته اومدم هنوز تکلیفم معلوم نشده

ادیب از دور میاد کنج میشینه؟؟؟ :x

اول من بی خانمان را خونه بدید :cry:
خوب نونوی من
شما از اول که اومدی نگفتی من نسبتم چیه؟
خودت می بریدی می دوختی بعد می شکافتی
یه روز می خواستی عروس شی یه روز دختر همسایه یه روز خاله یه روز خواهر

اگر تو هم دوست داری بیا بشو دختر من :D
حالا که من مامان می شم مامان توام می شم :lol:
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان