بد
اين تو اينقدر از هم تعريف نکنين
![Crying or Very sad :cry:](./images/smilies/icon_cry.gif)
دلم ميخوات موهاشو بگيرم به زور ببرمش طرف دستشويي.. صداى ضجه و جيغ التماسش ارضام ميكنه.. سرش رو بكنم تو كاسه توالت. ذره هاى عن و گه لاى پلكاش گير بكنه. به عق عق بيفته همونجا بالا بياره. سرشو بيارم بالا يه نفس بگيره. همينجورى وسط نفس كشيدنش يه دفعه سرشو بكنم پايين ندونسته نيم ليتر مخلوط اسهال و استفراغ رو تا نصف راه ريه بده بالا.Babak Radfar نوشته شده:بابا بد بنويسين
بد
اين تو اينقدر از هم تعريف نکنين
Moe نوشته شده:دلم ميخوات موهاشو بگيرم به زور ببرمش طرف دستشويي.. صداى ضجه و جيغ التماسش ارضام ميكنه.. سرش رو بكنم تو كاسه توالت. ذره هاى عن و گه لاى پلكاش گير بكنه. به عق عق بيفته همونجا بالا بياره. سرشو بيارم بالا يه نفس بگيره. همينجورى وسط نفس كشيدنش يه دفعه سرشو بكنم پايين ندونسته نيم ليتر مخلوط اسهال و استفراغ رو تا نصف راه ريه بده بالا.Babak Radfar نوشته شده:بابا بد بنويسين
بد
اين تو اينقدر از هم تعريف نکنين
باز ميارمش بالا. چشماش شده كاسه خون. تا ميبينمش عقم ميگره ..منم بالا ميارم رو سر و صورتش. ديگه بسشه. موهاشو ميگيرم سرشو محكم ميكوبم گوشه كاسه توالت. صداى شكافته شدن پوست سرشو ميشنوم، يخ ميكنم! يه بار ديگه شقيقشو ميكوبم همونجا. خون فواره ميكنه بيرون.. ديگه حتى نا نداره جيغ بكشه. دستو پاش شروع ميكنه به تكون خوردن. داره جون ميكنه. حالا اون وسط افتاده داره جون ميكنه و من هى با لگد ميزنم تو سر و صورت و شكمش. يكيم محكم ميزنم وسط سينش. صداى ترق خورد شدن دندشو ميشنوم و نفس كشيدنى كه به فش فش تبديل شده. هاه. هاها. هاهاى. گاييدمش. حقش بود.
همونجا لخت ميشم لباساى خونيم رو ميندازم كف دستشويى. سر شيلنگ أب رو با يه انگشت ميگرم تا فشارش بيشتر بشه. خوناى زير پام رو ميشورم. بوى مخلوط عن و خون و استفراغ همه جا رو برداشته. آب رو ميگيرم رو سرم و بلند بلند ميخندم. حقش بود.
ميرم طرف دوربين، ضبط رو قطع ميكنم. فيلم رو از توش در ميارم ميپيچونم لاى يه كاغذ كه روش با ماژيك قرمز نوشته: "راضى شدى؟".
ميذارمش لاى پاكت. آدرس رو مينويسم. زير آدرسم مينويسم: " توسط برادر بابك رادفر بازبينى شود".
Moe نوشته شده:دلم ميخوات موهاشو بگيرم به زور ببرمش طرف دستشويي.. صداى ضجه و جيغ التماسش ارضام ميكنه.. سرش رو بكنم تو كاسه توالت. ذره هاى عن و گه لاى پلكاش گير بكنه. به عق عق بيفته همونجا بالا بياره. سرشو بيارم بالا يه نفس بگيره. همينجورى وسط نفس كشيدنش يه دفعه سرشو بكنم پايين ندونسته نيم ليتر مخلوط اسهال و استفراغ رو تا نصف راه ريه بده بالا.Babak Radfar نوشته شده:بابا بد بنويسين
بد
اين تو اينقدر از هم تعريف نکنين
باز ميارمش بالا. چشماش شده كاسه خون. تا ميبينمش عقم ميگره ..منم بالا ميارم رو سر و صورتش. ديگه بسشه. موهاشو ميگيرم سرشو محكم ميكوبم گوشه كاسه توالت. صداى شكافته شدن پوست سرشو ميشنوم، يخ ميكنم! يه بار ديگه شقيقشو ميكوبم همونجا. خون فواره ميكنه بيرون.. ديگه حتى نا نداره جيغ بكشه. دستو پاش شروع ميكنه به تكون خوردن. داره جون ميكنه. حالا اون وسط افتاده داره جون ميكنه و من هى با لگد ميزنم تو سر و صورت و شكمش. يكيم محكم ميزنم وسط سينش. صداى ترق خورد شدن دندشو ميشنوم و نفس كشيدنى كه به فش فش تبديل شده. هاه. هاها. هاهاى. گاييدمش. حقش بود.
همونجا لخت ميشم لباساى خونيم رو ميندازم كف دستشويى. سر شيلنگ أب رو با يه انگشت ميگرم تا فشارش بيشتر بشه. خوناى زير پام رو ميشورم. بوى مخلوط عن و خون و استفراغ همه جا رو برداشته. آب رو ميگيرم رو سرم و بلند بلند ميخندم. حقش بود.
ميرم طرف دوربين، ضبط رو قطع ميكنم. فيلم رو از توش در ميارم ميپيچونم لاى يه كاغذ كه روش با ماژيك قرمز نوشته: "راضى شدى؟".
ميذارمش لاى پاكت. آدرس رو مينويسم. زير آدرسم مينويسم: " توسط برادر بابك رادفر بازبينى شود".
اين مادر زادي قاتل بودهMoe نوشته شده:دلم ميخوات موهاشو بگيرم به زور ببرمش طرف دستشويي.. صداى ضجه و جيغ التماسش ارضام ميكنه.. سرش رو بكنم تو كاسه توالت. ذره هاى عن و گه لاى پلكاش گير بكنه. به عق عق بيفته همونجا بالا بياره. سرشو بيارم بالا يه نفس بگيره. همينجورى وسط نفس كشيدنش يه دفعه سرشو بكنم پايين ندونسته نيم ليتر مخلوط اسهال و استفراغ رو تا نصف راه ريه بده بالا.Babak Radfar نوشته شده:بابا بد بنويسين
بد
اين تو اينقدر از هم تعريف نکنين
باز ميارمش بالا. چشماش شده كاسه خون. تا ميبينمش عقم ميگره ..منم بالا ميارم رو سر و صورتش. ديگه بسشه. موهاشو ميگيرم سرشو محكم ميكوبم گوشه كاسه توالت. صداى شكافته شدن پوست سرشو ميشنوم، يخ ميكنم! يه بار ديگه شقيقشو ميكوبم همونجا. خون فواره ميكنه بيرون.. ديگه حتى نا نداره جيغ بكشه. دستو پاش شروع ميكنه به تكون خوردن. داره جون ميكنه. حالا اون وسط افتاده داره جون ميكنه و من هى با لگد ميزنم تو سر و صورت و شكمش. يكيم محكم ميزنم وسط سينش. صداى ترق خورد شدن دندشو ميشنوم و نفس كشيدنى كه به فش فش تبديل شده. هاه. هاها. هاهاى. گاييدمش. حقش بود.
همونجا لخت ميشم لباساى خونيم رو ميندازم كف دستشويى. سر شيلنگ أب رو با يه انگشت ميگرم تا فشارش بيشتر بشه. خوناى زير پام رو ميشورم. بوى مخلوط عن و خون و استفراغ همه جا رو برداشته. آب رو ميگيرم رو سرم و بلند بلند ميخندم. حقش بود.
ميرم طرف دوربين، ضبط رو قطع ميكنم. فيلم رو از توش در ميارم ميپيچونم لاى يه كاغذ كه روش با ماژيك قرمز نوشته: "راضى شدى؟".
ميذارمش لاى پاكت. آدرس رو مينويسم. زير آدرسم مينويسم: " توسط برادر بابك رادفر بازبينى شود".
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان